ارغوانارغوان، تا این لحظه: 9 سال و 8 ماه و 27 روز سن داره

خط خطی های مادرانه

قدم قدم تا بهاری نو

اسفنده و تکاپوی سال نو. همه دنبال نو کردنن. دنبال تکوندن و برق انداختن. من هم امسال با جون و دل همه جا رو برق انداختم. خیلی وقت بود همه نظافتها فقط سطحی انجام میشد. نه روی کابینتا دستمال میخورد نه زیرشون. زیر فرشها خیلی وقت بود تی نکشیده بودم. دیوارها هم که به لطف دود تهران یکدست جرم گرفته بود. مبل ها و صندلی ها زبون نداشتن که فریاد بزنن یه شامپوی حسابی میخوان. تابلوهای رو دیوارها و ظرفهای تو ویترین زیر سنگینی پتوی خاک رنگ باخته بودن... کارم تقریبا تموم شده. مونده فرش آشپزخوونه که باید شسته شه. یه قدم میرم عقب و با لذت همه جا رو نگاه میکنم. شبیه روزهای اولی شده که این اثاث و چیدم. همه چی بوی تازگی میده. مونده من و دخترم و هفت سینی ک...
18 اسفند 1393

خرید با طعم ارغوان

آخییییییییییی چه نازه..... سلام نینی..... میتونم یه لحظه بغلش کنم؟.....  عزیزمممممم این به چی میخنده؟..... چه فسقلیه...... تلش و ببینننن..... واییییییییی بوی نینی میده.... این جملات قشنگ و این روزا زیاد میشنوم. تقریبا هر مغازه ای که میرم برای خرید فروشنده یا مشتری های دیگه از خوش اخلاقی ارغوان به وجد میان و میخوان بغلش کنن یا ازش تعریف میکنن. منم از ته دل کیف میکنم و تو دلم میگم خدایا شکرت. ارغوان خیلی راحت با همه ارتباط برقرار میکنه و به هرکسی که بخواد باهاش بازی کنه عکس العمل نشون میده. همین هم باعث جلب توجه دیگران میشه. خیلی حضور توی جمع و دوست داره. البته به شرطی که من کنارش باشم و خیالش از این بابت راحت باشه. اوایل فکر میکردم...
6 اسفند 1393
1